تنهاییم...
تو من را می خواهی ،
من او را ،
او دیگری را ،
و این گونه است که همه تنهاییم...!
این است راز تنهایی که هیچ کس این را هم " نمیداند "...!
تو من را می خواهی ،
من او را ،
او دیگری را ،
و این گونه است که همه تنهاییم...!
این است راز تنهایی که هیچ کس این را هم " نمیداند "...!
زندگی شطرنج دنیا و دل استــ
قصه پررنج صدها مشکل استـ
شاه دل کیش هوسها می شود
پای اسب آرزو ها در گل استـ
مهره عمر من نیمش برفتـ
مهره عمر تو تمامش کامل استـ
گرچه در شطرنج عشقتـ شاه قلبم ماتـ شد
در حقیقتــ باختم اما فراموشم نکن
وقتی تواوج دوست داشتن باشی وباتمام وجودت کسی رودوست داشته
باشی ودرست توهمون لحظه ببینی همه چیزخواب وخیال
بوده،تولحظه ای که همه ی آدماروتوشادی خودت سهیم می کنی
ببینی که خودت غمگین ترین آدم هستی ،وقتی که فکرمی کنی
پات رو،جای محکمی گذاشتی اماوقتی که خوب نگاه میکنی می
بینی که زیرپات خالی هست،وقتی که باورنکنی که همه چیزدروغ
بوده وتوی نهایت ناباوری به باورنابودی همه اون عشق وعلاقه
برسی جوری بی صدامی شکنی که هیچ کس حتی خودت هم صداش رو
نمی شنوی.
برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ،
از تو بیزارم ، بهانه هایت را برایم تکرار نکن
حرفی نزن ، بی خیال ، اصلا مقصر منم ، هر چه تو بگویی ، بی وفا منم!
نگو میروی تا من خوشبخت باشم ،
نگو میروی تا من از دست تو راحت باشم...
نگو که لایقم نیستی و میروی ،
نگو برای آرامش من از زندگی ام میروی....
این بهانه ها تکراریست ، هر چه دوست داری بگو ، خیالی نیست....
راحت حرف دلت را بزن و بگو عاشقت نیستم ،
بگو دلت با من نیست و دیگر نیستم!
راحت بگو که از همان روزاول هم عاشقم نبودی ،
بگو که دوستم نداشتی و تنها با قلب من نبودی
برو که دیگر هیچ دلخوشی به تو ندارم ،
از تو بدم می آید و هیچ احساسی به تو ندارم
سهم تو، بی وفایی مثل خودت است که با حرفهایش خامت کند،
در قلب بی وفایش گرفتارت کند ، تا بفهمی چه دردی دارد دلشکستن!
برو، به جای اینکه مرحمی برای زخم کهنه ام باشی ،درد مرا تازه تر میکنی !
حیف قلب من نیست که تو در آن باشی ،
تمام غمهای دنیا در دلم باشد بهتر از آن است که تو مال من باشی....
حیف چشمهای من نیست که بی وفایی مثل تو را ببینند ،
تو لایقم نیستی ، فکرنکن از غم رفتنت میمیرم!
برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، برو و دیگر اسم مرا صدا نکن
بگذار در حال خودم باشم ، بگذار با تنهایی تنها باشم ...