اه از دل من
آه، از این دل من!
اگر از شاخه بیفتد برگی
دل من می شکند
اگر از ابر ببارد باران
بغض پنهان دلم می ترکد
دو، سه روزی است دلم
نگران ماه است
به خیالش رنگ رخساره ی او کم نور است
باز، دردی دارد
از غم یاس که افتاده به آب
دلم انگار پریشان شده است
ناخوش و گریان است
اشک می ریزد و هی می نالد…
این چه حالی است تو داری دل من؟!
برگ ها می ریزند
چه به روی تلی از خاک،
چه در دامن آب
ابرها می بارند
هم لب پنجره، هم در مرداب
ماه بس خوش رنگ است!
سال ها بوده و تا بازپسین خواهد بود
اگر از راه بیاید گل یاس
و بیفتد در آب
دست تقدیر به راهش برده
دل من! دلبندم!
راز دلتنگی تو
نه به افتادن برگ است و نه ابر است و نه ماه
با خبر باش دلم،
قصه ات رنگین است
غمت از جنس غم فرهاد است
طالع ات شیرین است